تسنیم

هفته پیش گذرم افتاد به دفتر پلیس +10 خیلی شلوغ بود.علتشو که پرسیدم گفتن واسه اربعین خیلیا میخان برن کربلا و دارن گذرنامه میگیرن.

بعضی با پای پیاده میخاستن برن بعضی هوایی . یه عده با بچه های هیأتشون و بعضی با کاروانای دیگه

دلم هوس کرببلا کرد ... بسم الله ...

غل و زنجیر دست و پای دلمو بسته...بهونه هایی مث درس و کتاب شده زنجیر قلبم

یا اباعبدالله 

لاقل اربعین زیارت دلم رو قبول کن تا بیام...

چهار شنبه 18 مهر 1392برچسب:قرآن,اهل بیت علیهم السلام,بصیرت,, :: 1:0 ::  نويسنده : مــــا


شده برات پیش بیاد دنبال چیزی بگردی بعد از جستجوی زیاد تازه بفهمی تو جیبت یاحتی تو دستت بوده!!

در امور مادی این جور اتفاق ها کم پیش میاد ...

اما خدا نکنه در امور دینی و معنوی همچین مشکلی داشته باشیم

یه عمر (( اهل بیت علیهم السلام )) را داشته باشی اما حواست نباشه...

یه عمر کتاب زندگی ((قرآن)) رو طاقچه باشه و ما دنبال راه و رسم زندگی این ور و اون ور بگردیم ...

یه عمر خدا با تو باشه و کنارت باشه اما جای دیگه سراغ خدا بگردی!!

خدایا !!
بصیرم کن تا ببینم تو از رگ گردن به من نزدیک تری

(( نحن اقرب الیه من حبل الورید )) 

˙·٠•♥•٠·˙`´˙·٠•♥•٠· 

 

 


دارد زمان آمدنت دیر می شود
دارد جوان سینه زنت پیر می شود

وقتی به نامه عملم خیره می شوی
اشک از دو دیده ی تو سرازیر می شود



کی این دل رمیده ی من هم زُهیروار
در دام چشم های تو تسخیر می شود؟

این کشتی شکسته ی طوفان معصیت
با ذوق دست توست که تعمیر می شود

حس می کنم که پای دلم لحظه ی گناه
با حلقه های زلف تو درگیر می شود


در قطره های اشک قنوت شب شما
عکس ضریح گمشده تکثیر می شود


تقصیر گریه های غریبانه ی شماست
دنیا غروب جمعه چه دلگیر می شود

 

 

هــوا ممنونمـــ...

گرم كه می شوی،

تازه می فهمم

لذت حجاب را . . .

لذت بندگی را . . .

طعم شیرین انجام تکلیف را در هرم هوایت حس می کنم . . .

 

 

 

 

 

چهار شنبه 19 تير 1392برچسب:, :: 11:11 ::  نويسنده : مــــا

 

 

در آینده ای نزدیک

نگاهی به دور و برت بینداز

یک وقت هایی می شود که

خودت را

تنها

چادریِ- کلِ خیابان می بینی

لبخند بزن، رو به آسمان کن و بگو:

خدایا
ممنونم که بهم اجازه دادی بین همه ی این آدمای رنگ وارنگ یه دونه باشم.

شک نداشته باش که این یک فرصتِ ویژه است تا برایِ او (خدا) هم یکی یک دانه باشی..

 

چهار شنبه 11 مهر 1392برچسب:, :: 11:5 ::  نويسنده : مــــا

بر خلق خدا، لطف خدا باز بیان شد

وقت سحر و سفره افطار عیان شد

شکرانه بده بابت این لطف الهی

بودیم و بدیدیم که ماه رمضان شد

یک شنبه 18 فروردين 1392برچسب:, :: 23:36 ::  نويسنده : مــــا

هشدار!

چادری ها زهرایی نیستند!

اگرپهلویشان درد دین نداشته باشد...

چادری ها زهرایی نیستند!

اگر زینبی را برای کربلای پسرش مهدی نداشته باشند...

چادری ها زهرایی نیستند!

اگرمنتظر یوسف گمگشته ای نباشند...

چادری ها زهرایی نیستند!

اگر فکرشان،هدفشان،راهشان،نگاهشان،عشقشان و حجابشان فاطمی نباشد...

 

 

سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, :: 1:1 ::  نويسنده : مــــا

زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد...
سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد و غبار
قبلا این صحنه را...نمی دانم
در من انگار می شود تکرار
آه سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت زین آه...

پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد

صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! این صدای روضه ی کیست

طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانه ای مشکی است

با خودم فکر می کنم حالا
کوچه ی ما چقدر تاریک است
گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است...

یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, :: 19:26 ::  نويسنده : مــــا

1391/11/29

نکند شرمنده شهدا شویم


 

 

**********************************

آن روز ها که دشمن به جانمان حمله کرد،
شهدا ما را شرمنده خود کردند،

نکند این روزها که دشمن به نانمان حمله کرده،
شرمنده شهدا شویم...

********************************
**********************************
 
پنج شنبه 26 بهمن 1386برچسب:انتخابات, :: 1:36 ::  نويسنده : مــــا
 
 
هر دانشجویی امتحانی دارد...میان ترم...و پایان ترم!
هر دویشان مهمند پایانی مهم تر
راهپیمایی ۲۲ بهمن ما همان امتحان میانی بود
خوب دادیمش
 
رفتیم...سر وقت هم رفتیم...
حرصشان درآمد این ابر شیاطین
مانده امتحان پایانیــــ......
ك همان انتخابات است....

ك اگر نرویم...مشروط میشویم بی شك

اماممان خامنه ایــــــ "روحی له الفدا" فرمود:
"به قصد عبادت بروید"
میروم رای میدهم...
همان خودكار را فرو میكنم در چشم شیاطین غرب!
میخواهم نمره یــــــ پایانی ام را كامل بگیرم
ك دعایی كندم رهبرم...
ما بی شماریم...

 

 

 


  تقدیم به مهربانی امام رضا علیه السلام


همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌دانم


نمی‌دانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم


نگاهم روبه‌روی تو بلاتکلیف می‌ماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم


به دریا می‌زنم، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم


سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم


تماشا می‌شوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم


اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌گویم:
که من یک شاعر درباری‌ام مداح سلطانم

 

شعر از وبلاگ پرسه در خیال

(پیوند شده) 


 

صفحه قبل 1 صفحه بعد

درباره وبلاگ

گفتم دعا کن باران ببارد گفت: الهی یا فاطر بحق فاطمه عجل لولیک الفرج
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 19
بازدید کل : 7261
تعداد مطالب : 32
تعداد نظرات : 45
تعداد آنلاین : 1